سخنرانی شب 21 ماه رمضان-کافی

ویژگی­های شیعه

حجت الا سلام مرحوم حاج احمد کافی(ره)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ الَّا بِاللَّهِ العلی العظیم، حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر. الحمدلله رب العالمین والعاقبة لاهل التقوی و الیقین والصلوة والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد، صلی الله علیه و آله، المعصومین. الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، سیما الامام المنتظر الحجة الثانی عشر روحی و ارواح العالمین له الفداء.

موعظه پیامبراکرم (ص) به حضرت امیرالمؤمنین (ع)

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یا عَلی تُریدُ سِتَّمِاة أَلْف دینارِ أَوْ سِتَّمِاة أَلْفُ شَاةٍ أَوْ سِتَماة أَلْف کَلِمَةٍ؟
قَالَ عَلَیهِ السَّلَامُ: ستَّماة أَلْفَ كَلِمَةٍ، فَقَالَ صَلی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اَجْمَعُ لَکَ سِتَمِاة أَلْفَ كَلِمَةٍ فِى سِتَّةَ كَلِمَاتٍ، يَا عَلَى: إِذَا رَأَيْتَ النَّاسَ يَشْتَغِلُونَ بالفَضائِل فَاشْتَغَل أَنْتَ بِاالفَرائِض، وَ إِذا رَأَيْتَ النَّاسَ يَشْتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدُّنْيَا فَاشْتَغَلَ أَنْتَ بِعَمَلِ الْآخِرَةِ، وَ إِذا رَأَيْتَ النَّاسَ يَشْتَغِلُونَ بِعُيُوبِ النَّاسِ فَاشْتَغَلَ أَنْتَ بِعُيُوبِ نَفْسِكَ، وَ إِذا رَأَيْتَ النَّاسَ يَشْتَغِلُونَ بِكَثْرَةِ الْعَمَلِ فَاشْتَغَلَ أَنْتَ بصَفوَةِ الْعَمَلَ، وَ إِذا رَأَيْتَ النَّاسَ يَتَوَسَّلون بِالْخَلْقِ فَتَوَسَّل أَنْتَ بِالْخَالِقِ، وَ إِذَا رَايَتَ النَّاسَ يَشْتَغِلُونَ بِتَزيينِ الدُّنْيَا فَاشْتَغِلَ أَنْتَ بِتَزيينِ الْآخِرَةِ»[1]

از آنجای که این شب‌ها، متعلق است به امیرالمومنین حضرت علی(ع) من هم یک حدیث از رسول گرامی اسلام(ص) که خطاب به امیرالمومنین(ع) است می خوانم.

پیغمبر اکرم (ص) فرمود: علی­جان ششصد هزار دینار طلا می­خواهی؟ یا ششصد هزار عدد گوسفند؟ می‌خواهی؟ یا ششصد هزار کلمه می­خواهی یاد بگیری از من؟ حضرت امیرالمومنین  علیه السلام عرض کرد یا رسول الله من ششصد هزار کلمه می­خواهم یاد بگیرم، به­ به، واعظ پیغمبر، نصیحت کن رسول­الله موعظه کن پیغمبر خاتم، مستمع و مخاطب علی علیه السلام است. عجب واعظ و عجب مستمعی و عجب سخنی، ششصد هزار کلمه را من که پیغمبر هستم جمع می­کنم در شش کلمه که این شش کلمه مادر و ریشه و اصل و خلاصه ششصد هزار کلمه است، خیلی حدیث عالی است. در این حدیث رسول گرامی  اسلام(ص) چند چیز را خطاب به حضرت علی(ع) بیان فرموده است:

1ـ اشتغال به فرائض

یا علی:«إِذَا رَأَيْتَ النَّاسَ يَشْتَغِلُونَ بالفَضائِل فَاشْتَغَل أَنْتَ بِاالفَرائِض»

ای علی هنگامی که می­بینی مردم سرگرم فضائل، مناقب، نوافل، مستحبات و اعمال غیر واجب هستند، تو مشغول فرائض و واجبات باش. یا علی هر کاری مردم می­کنند شما انجام نده، شما دنبال وظائف دینی باش، ای مردم ببینید وظیفه دینی شما چیست، همان کار را بکنید اگرچه مردم نکنند.

   مبادا یک وقت تا ساعت دوازده شب در میان مساجد باشید، پای منابر باشید، در هیئت‌های مذهبی باشید، سینه بزنید، قرآن بخوانید ناله بکنید زیارت حضرت عبدالعظیم بروید زیارت حضرت معصومه(س) بروید اما خدای ناکرده نماز را نخوانید، مبادا یک وقت تا ساعت یک بعد از نیمه شب دنبال سینه زدن باشید، نماز صبح را قضا کنید، می­دانید من از آن منبریهای ولایتی هستم، تبلیغ دینم را می­کنم، قرآن را می­خوانم، تفسیر می­گویم، روایات را می­گویم، تاریخ اسلام را می­خوانم، عقاید را هم می­گویم، روضه هم می­خوانم، گریه هم می­کنم سینه هم می­زنم، زنجیر هم می­زنم، همه این کارها را می­کنم اما اول دین.

    ای مردم ستون دین نماز است، ای جوانهای که شب بیست و یکم ماه رمضان آمده­اید در مهدیه، این وقت شب برای احیاء، به شما بگویم صاحب این موسسه امام زمان (عج) می­فرماید اول نماز، جد امام زمان علی  علیه السلام می­فرماید اول نماز، آن کسی که امشب این غوغا به نام ایشان برپا است در دنیای اسلام یعنی علی  علیه السلام می­فرماید نماز.

دو ویژگی‌شیعه

شیعه با دو خصلت امتحان می­شود: در حدیثی حضرت علی  علیه السلام می­فرماید:«اِخْتَبِرُوا شیعَتی بِخَصلَتَینِ، فإن كانتا فيهم فهم شيعتي مُحَافَظَتُهُمْ عَلی أَوْقَاتِ الصَّلوةِ وَ مُوَاسَاُتُهُمْ مَعَ اِخوانِهِم المُومِنینَ بِالْمَالِ».[2]

هرکس گفت من شیعه هستم فوری قبول نکنید، اگر دو خصلت در او بود این راست می­گوید، این شیعه است، و اگر این دو خصلت در او نبود شیعه نیست.

  • حافظ اوقات نماز

اول «مُحَافَظَتُهُمْ عَلی أَوْقَاتِ الصَّلوةِ» ببینید کسی که می‌گوید من شیعه هستم این شخص مواظب نماز خود است یا خیر، اگر کسی گفت من شیعه هستم اما نماز مغرب و عشاء را ساعت یازده شب خواند، اگر یک نفر گفت من شیعه هستم نماز ظهر و عصر را موقع غروب خواند، اگر کسی گفت من شیعه هستم نماز صبح نخواند، بدانید این شخص دروغ می­گوید، علی می­فرماید این شخص دروغ می­گوید، شیعه مواظب وقت نماز خود هست.

توصیه امام صادق(ع) هنگام وفات

ابوبصیر می­گوید: هنگام وفات امام صادق  علیه السلام در مدینه نبودم در مسافرت بودم، از مسافرت که برگشتم، شنیدم رئیس مذهب ما، امام صادق  علیه السلام از دنیا رحلت فرموده است. آمدم در خانه امام صادق  علیه السلام در زدم که به بی­بی «ام­حمیده» تسلیت بگویم، به بی­بی گفتم در مدینه نبودم رئیس مذهب از دنیا رفت، بفرمائید در این چند روز آخر که من نبودم حضرت حرف تازه­ای هم زد که نشنیده باشم، بی­بی «ام­حمیده» فرمود: مطلب مهمی امام صادق  علیه السلام گفت، روزهای آخر امام صادق  علیه السلام دستور دادند قوم و خویشاوندان جمع شوند وقتی که جمع شدند فرمود ای خویشاوندان: به خدا قسم«اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِّفاً باِلصَّلوةِ»[3]

فردای قیامت به شفاعت ما خانواده نخواهد رسید کسی که در دنیا نمازش را سبک شمارد. حضرت نمی‌فرماید کسی که نماز نخواند به شفاعت ما نمی­رسد؛ بلکه می­فرماید کسی که نماز را سبک شمارد!! می‌گوید‌ تا غروب وقت داریم، اگر عذر شرعی نداشته باشی اصلاً جایز نیست آدم نمازش را به تاخیر اندازد.

  • مواسات با برادران دینی

از طرف دیگر می­فرماید: «وَ مُوَاسَاُتُهُمْ مَعَ اِخوانِهِم المُومِنینَ بِالْمَالِ»، شیعه من آن کس است که در امور مالی با برادران دینی خود مواسات داشته باشد، مواسات می­دانید یعنی چه؟ یعنی یک نفر در میان خانه­اش ده رقم غذا داشته باشد ولی همسایه اش از گرسنگی جان بدهد مواسات یعنی این؟!! پیغمبر اکرم (ص) می‌فرماید هرکس شب در خانه­اش با شکم سیر بخوابد و بداند همسایه­اش گرسنه است این آدم مسلمان نیست.

من یک شب در همین مهدیه بالای منبر گفتم بگذارید امشب هم بگویم، بعضی­ها می­خواهند خیلی اظهار علاقه به حضرت علی  علیه السلام کنند می­روند پنج هزار تومان یا ده هزار تومان می­دهند یک تابلو درست می­کنند از عکس علی  علیه السلام، یا روی قالیچه کاشی و یا کرمانی عکس علی  علیه السلام را میاندازند بعد این را توی قاب می­گیرند و می­گذارد  داخل تجارت­خانه­اش یا  داخل خانه­اش، خیال می­کند با یک عکس علی  علیه السلام گرفتن و تابلو کردن شیعه می­شود.

عکس های خرافی

اولاً به شما بگویم این عکسها خرافات است، ای کسانی که به علی علاقه دارید این عکس هایی که غیرمسلمان­ها درست کردند و در  دست شما  قرار دادند شما را به خدا اگر علی را دوست دارید اینها را پاره کنید بریزید دور.

آمده یک عکس از علی علیه السلام کشیده، سینه­هایش را انداخته بیرون بازوهایش هم ورم کرده، یک شمشیر دو سر هم گذاشته روی زانوهایش، لباس حریر و مخملی هم انداخته روی سر و گردنش، چشمهاش هم طوری کشیده که اگر چپ نگاهم بکنی چشمهایت را در می­آورم.

بعد یک عکس از عیسی مسیح علیه السلام کشیده، چطور؟ یک آدم مظلوم گردن کج، جا افتاده چهار تا بچه یتیم هم دورش جمع کرده، یک تکه نان می دهد دست آن، یک خرما می­گذارد دهن آن یکی، این جوری دارد تبلیغ از مسیح می کند و اینطور دارد علی علیه السلام را می­کوبد و اینطور دارد مبارزه با علی می کند، می گوید علی یعنی یک آدم قهرمان و یک آدم سلحشور، یک آدم خوش لباس، یک آدم گردن کشیده، یک آدم شمشیر بدست که نمی شود با وی روبرو شد، علی یعنی این؟! ای بی انصاف ها چرا می گیرید این عکسها را؟ چرا می زنید داخل خانه های تان این عکسها را؟ اگر بنا است ارادت به علی بورزید و ارادت ورزی خود را به مردم اعلام کنی تو را به خدا برو دین علی را داخل قاب بگیر و بزن داخل خانه ات، خانه ات یک خانه ی دینی باشد، همانطوری که علی بوده.

الگو گیری واقعی از علی(ع)            

من دیدم بعضی از مغازه­ها عکس حضرت علی  علیه السلام را گذاشته آنجا، عکس یک زن سر برهنه را هم گذاشته بغلش، آیا اینها مرید علی  علیه السلام هستند؟!! اینها دشمن علی هستند، اینها آبرو ریز علی  علیه السلام هستند، بروید تقوای علی  علیه السلام را تابلو کنید بزنید به در و دیوار زندگیتان، بروید ایمان علی  علیه السلام را تابلو کنید، بروید شهامت و شجاعت علی  علیه السلام را تابلو کنید، بروید قرآن دوستی علی  علیه السلام را تابلو کنید، بروید خدا دوستی علی  علیه السلام را تابلو کنید، بروید مظلوم دوستی علی  علیه السلام را تابلو کنید.

ای مردم بروید عفت خانوادگی علی  علیه السلام را تابلو کنید، ای کسانی که زنها تان حجاب ندارند، ای آنهائی که دخترهای تان عفت ندارند، ای آنهائی که دخترهای تان با این وضع رسوا توی کوچه و خیابان می­آیند و می­روند، ای آنهائی که …

غیرت در کلام امام علی(ع)

 قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ:« نُبِّئْتُ یا أَهْلَ الْعِرَاقِ اِنَّ نِسائَکُم یُدافِعنَ الرِجَالَ فی الطَّریقِ اَماتَستَحیونَ؟ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لایُغارُ» علی علیه السلام می­فرماید: علی می­نالد و می­گوید: علی می­سوزد و می­گوید: ای عراقی ها به گوشم رسیده که زنان تان در کوچه و خیابان، شانه­های شان به شانه­های مردان می­خورد، «اما تستحیون»، آیا حیا نمی کنید، خدا لعنت کند آن مردی را که غیرت ندارد. ای آنانی که ارادت به علی می­ورزید تو را به خدا از فردا برنامه علی را در زندگیتان پیاده کنید، اگر تا امشب دنبال علی نبودید امشب با علی قرار ببندید.

شب میثاق با خدا

شب بیست و یکم ماه رمضان یعنی شب قرار داد با خدا، شب قرارداد با عفت و عصمت، شب قرارداد با تقوی و ورع، شب قرارداد با دین و دیانت، از امشب قرار ببندید مسلمان واقعی باشید.

شب بیست و یکم ماه رمضان اگر در شما اثر بگذارد خوشا بحال تان و اثرش این باشد که از فردا توی کسب و کارتان دیگر ربا نباشد، ربا ندهید، ربا نخورید، ربا نگیرید دیگر کم نفروشید و کم ندهید، غش در معامله نکنید خیانت نکنید، جنایت نکنید، ظلم نکنید و تعدی نکنید، تجاوز نکنید، ای مسلمان ها بیاید از امشب تصمیم بگیرید عملاً قدم بردارید و فقط حرف نباشد.

شب بیست و یکم رمضان

عجب شبی است امشب، ای شب بیست و یکم کاش که صبح نشوی، کاش امشب صبح نشده بود، مگر امشب چه شبی است؟ امشب شب آخر عمر حضرت علی  علیه السلام است.

ای مردم چه خبره؟ این همه جمعیت آمدید چه کنید مگر خبر تازه­ای است، من بگویم چه خبر است، خاک بر سرت ای کافی عمامه رو سرت هست؟

عنایت امام زمان(ع) به شیعیان

این خادم مسجد حسینی که خیلی مرد متدین و مودبی است یک کاغذ به من نوشته بود من چون نمی­شناختم ترتیب اثر ندادم، چند نفر از رفقای دینی آمدند برایم تعریف کردند، وقتی که یقین حاصل شد که این سید آدم خوبی است برای تان می­گویم این آقا تصمیم می­گیرد چند شب چهارشنبه به مسجد جمکران قم برود، شبی می­گوید همین طور نشسته بودم یک حاجتی هم داشتم یکوقت دیدم یک آقائی آمد پهلوی من نشست، گفتم اسم تان چیست؟ فرمود من سید مهدی هستم، راجع به آن کار شما انشاء الله، خدا درست می­کند اینقدر ناراحت مباش.

می­گوید من در آنوقت توجه پیدا نکردم گفتم انشاء­الله من بلند شدم مشغول نماز شدم این آقا هم بلند شد ناگهان به فکر رفتم که این از کجا فهمید من فلان حاجت را دارم، نمازم را تند تند تمام کردم و آمدم آنجائی که وضو می­گیرند دیدم همان آقا دم شیر آب ایستاده و دارد وضو می­گیرد، خواستم بروم جلو نتوانستم به هر نحوه­ای بود به زحمت یکی دو قدم برداشتم دیدم دیگر نمی­توانم، یکوقت به من توجه کرد و گفت انشاءالله آن را که گفتم خدا درست می­کند، من دارم می­روم مهدیه.

امشب بناست بیاد اینجا، این همه جمعیت برای تو می­آیند، با چه قدرت می­شود این همه جمعیت را جمع کرد توی یک موسسه دینی غیر از لطف امام زمان (عج).

ای کور شوند آنهائی که نمی­توانند تو پسر فاطمه را ببینند، خوب جائی آمدید شب قدر است فهمیدید پرونده­ها را باید مهر آخرش را امام زمان بزند هرچه می­توانید داد بزنید، بگو: یا صاحب­الزمان، این قدر صدا بزنید تا بیاد، و این قدر التماس کنید تا بیاد، یک سری به اینجا بزند و جواب همه را بدهد.

ذکر مصیبت

دیروز حال علی  علیه السلام خیلی بد شد، رفتند یک طبیب آوردند، یک نگاه کرد به آقا امیرالمومنین  علیه السلام یک دستمال زردی بسته بود، طبیب تا نگاه کرد خیلی منقلب شد، به آقا امام حسن  علیه السلام گفت آقا شما می­توانید یک ریه گوسفند برای من بیاورید؟

فوری یک گوسفند را سر بریدند و ریه­اش را برای دکتر آوردند، این طبیب با یک حساب دقیق علمی طبی یک رگ از توی این ریه کشید بیرون دستمال سر را باز کرد این رگ را گذاشت در وسط شکاف سر علی  علیه السلام، دستمال را بست گفت آقا زاده­ها چند دقیقه صبر کنید این معاینه تمام بشود بعداً نتیجه را به شما می­گویم.

می­دانید در چنین وقتی حال بچه­ها چطور است، این خانمها، دخترها پشت در ایستادند ببینند طبیب چه می­گوید.

سه چهار دقیقه گذشت یک وقت دیدند طبیب دست مال را باز کرده و این رگ را از وسط شکاف سر در آورد، آورد مقابل خورشید، مقداری نگاه کرد، بالا و پائین کرد یک وقت رو به امام حسن علیه السلام کرد و گفت آقاجان بابای تان دیگر خوب نمی­شود، زیرا زهر به مغزش اثر کرده دیگر بابا خوب نمی­شود، فقط من می­توانم یک چیزی به شما بگویم و آن این است بابای تون اگر آب می­خواهد شیرش بدهید اگر غذا خواست شیرش بدهید، اگر میوه می­خواهد شیرش بدهید، زهر اول اثر روی جگر می­گذارد، جگر را آتش می­زند و هیچ چیز مثل شیر خنکش نمی­کند، بجای هر چیز شیرش بدهید، این طبابت را کرد و رفت بیرون.

ده دقیقه نگذشت این خبر توی شهر کوفه پیچید، برای آقا شیر خوبه، خبر پخش شد توی شهر که برای آقا شیر خوبه، یک وقت دیدند از اطراف و اکناف مردم قدح قدح شیر می­آورند، یک زنی است در کوفه چهار بچه یتیم دارد، یک شتر دارد، شیر شترش را می­برد می­فروشد و برای بچه­ها غذا تهیه می­کند، امام حسن علیه السلام دید این زن هم یک قدح شیر آورده صدا زد مادر! تو دیگر چرا شیرآوردی، گفت آقا من نمی­خواستم بیاورم، می­خواستم شیر را بفروشم برای بچه­ها نان بگیرم، اما دیدم بچه­ها آمدند و گفتند مادر ما امروز نهار نمی­خواهیم، آقایم علی برایش شیر خوبه.

وای علی کشته شد         شیر خدا کشته شد

نسئَلُکَ اللَّهُمَّ وَ نَدعُوکَ 10 بار یا الله یاالله یاالله یاالله …….

[1] . تحرير المواعظ العددية  صفحه 431 – کتاب نصایح صفحه 249- مواعظ العددیه/ص178- میزان الحکمه ج 3،محمدی ری شهری ص 2403.

[2] . مواعظ العددیه ص 58 جامع‏الأخبار، الفصل السابع عشر في فضائل شيعة أمير ص35،

[3] . من‏لايحضره‏الفقيه  1  206    باب فرض الصلاة …..  ص : 195