زندگینامه روحانی مجاهد شهيد شیخ ابوالفضل خراساني
حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت دامغان
207
زندگینامه روحانی مجاهد شهيد شیخ ابوالفضل خراساني
در دل كوير تف ديده و بادهاي سوزان ، مردي از مردان خدا در يكي از روستای خورزان دامغان چشم به جهان گشود. او را ابوالفضل ناميدند تا در آن كوير خشك ،يادآور سقاي تشنه لبان كودكان حسين (ع) باشد و از ساربان كاروان عشق، معرفت به ارث ببرد.
روحاني شهيد ابوالفضل خراساني فرزند مرحوم حاج غلامحسن به سال ۱۳۴۸ش غنچة وجودش شكفته شد و در دامن باغباني مهربان، كام عطشناك را با مهر حسين (ع) سيراب كرد. سختيهاي كوير از او رادمردي استوار ساخته بود و تند باد حوادث و مشكلات قامت همچو سروش را به لرزه در نميآورد.
تحصيلات ابتدايي را با شوق كودكانه در همان روستا به پايان رساند. با پیروزی انقلاب اسلامی، ابوالفضل که سنّ کمی داشت در گروههای سرود مسجد روستای خورزان به عنوان تکخوان گروه شرکت میکرد و در جلسات قرائت قرآن نیز حضور داشت.
با شور و شوق نوجواني، تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه علامه طباطبائی روستای فرات که حدوداً ۵ کیلومتر با روستای خورزان فاصله داشت به پایان رسانید.
سپس ردپاي سوار سبز پوش عشق، جادهاي تا افق بيانتهاي عشق بازي با حضرت دوست را برايش نشان داد و او را به وادي حوزه كشاند . او طلبه شد تا رايحه حضور مولايش را بيشتر استشمام كند.
در سال ۱۳۶۲ش وارد حوزه علمیه دامغان و در مدرسه حاج فتحعلی بیک حجره نشین شد. دروس مقدمات را از محضر اساتید عظام: مرحوم حاج سید مسیح شاهچراغی ، حاج شیخ محمد ترابی ، مرحوم قادری و حاج شیخ یدالله خراسانی بهر برد.
در سال ۱۳۶۴ش برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم هجرت نمود و مجاور نشین کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها شد و در مدارس علميه رضويه و علي بن ابيطالب عليه السلام جان خويش را از سبوي معرفت اهل بيت (ع) سيراب ساخت.
شوق و شور وصف ناپذيري درزندگي طلبگي داشت. اخلاق نيكش ديگران را مشتاق ميكرد تا در زمره سربازان امام زمان (عج) قرار گيرند. اهل مزاح و شوخي بود، به طوري كه در هر مجلسي مينشست، مجلس را سرشار از سرور ميكرد.
جبهه دانشگاه عظيم انسان سازي بود و او قدم در اين وادي سراسر نور و حماسه نهاد ، قيل و قال مدرسه را رها كرد تا با جهاد اصغر در ميدان نبرد و جهاد اكبر با نفس خويش ، خود را به خيمه گاه پاكان عالم ، نزديكتر كند . با اين كه سنش كم بود، اما روحي به وسعت افلاك داشت. او در قالب عالم خاكي نميگنجيد، لذا با زيركي خاصي توانست بر قلبها چيره شود و در صف راهيان نور در تابستان سال ۱۳۶۴ش در تيپ امام رضا(ع)، گردان موسي بن جعفر (ع) قريب به سه ماه مستقر شود.
وی به مدت ۱۰ ماه در مناطق عملیاتی جاده خندق ، خرمشهر ، مریوان و شلمچه فیض حضور داشته است. آخرين باري كه به جبهه رفت ، در تيپ ۱۲ قائم(عج) و در گردان روح الله و گروهان شهيد بهشتي بعنوان آرپیچی زن بود. در عمليات كربلاي ۴ شركت كرد و آن هنگام كه عمليات لو رفت و آنها را به عقب كشاندند، غم و حزن عجيبي در دل او نشست.
بعد از آن عمليات، حالات شهيد تغيير كرد. تمام دغدغهاش اين بود كه چه زماني شهيد ميشود؟
و به راستي حسينيه انصار الحسين(ع) ، شاهد راز و نيازها و گريههاي اين شهيد عزيز بود و براي هميشه تاريخ در سينهاش به يادگار خواهد داشت.
سرانجام درعمليات ظفرمند كربلاي ۵ توفيق رفيقش شد و بارقه الهي به جانش نشست و درشب عمليات به تاريخ ۲۲ دیماه ۱۳۶۵ش در سرزمين گرم شلمچه با اصابت تركشي شهد شيرين شهادت را نوشيد.
جان به جانان سپرد و تن را يادگاري سبز براي ما نهاد تا در هر عصر پنج شنبه به مزارش در روستاي «خورزان» دامغان رويم و كوير وجودمان را از باران حضورش و نسيم پرمهرش سيراب كنيم.
« ياد و نامش در باغ سينههاي عاشق همواره سبز باد »