زندگینامه طلبه مجاهد شهيد اسماعيل محمد هاشمي
حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت دامغان
200
زندگینامه طلبه مجاهد شهيد اسماعيل محمد هاشمي
نگار من ، آن هنگام كه در بازار عشق به كرشمه نشست، زيبا رخ جمالش را فرهادها بر بيستون جان حك كردند و در جبهه بازار عشق ، فرزندان برگزيده آدم در قرن ۱۵ هجري ، راز «اني اعلم ما لاتعلمون» را آشكار نمودند.
همانان كه از جنس خاك بودند، سر بر افلاك نهادند. آنان به رسم شيدايان كوي دوست، شربت وصال را سركشيدند و در خون خود رقصيدند.
طلبه شهيد اسماعيل محمد هاشمي، آن شوريده دلي است كه در مسلخ گاه عشق ، قدم در وادي تسليم نهاد و نغمه شيرين «قالوا بلي» را – كه عهد ديرين او با معبودش بود – با نثار جان لبيك گفت.
او به سال ۱۳۴۹ش در روستايي از توابع گرگان پاي به عرصه وجود نهاد و فضاي خانه را معطر به عطر حضور خويش و دود اسپند و صلوات نمود. خرمي دلش را از هواي با طراوت و سرسبز گرگان به ارث برد، چند سال بعد خانواده به زادگاه اصلی خود روستاي «حداده» از توابع دامغان نقل مكان كردند.
تحصيلات ابتدايي را در«حداده» به پايان رساند و دوران سراسر نشاط نوجواني را در يكي از مدارس شاهرود سپري كرد. يوسف فاطمه (عج) كمند صيد انداخت و اسماعيل نيز در دام عشق او گرفتار شد.
او سرخوش از دلدادگي بود، چرا كه خويش را در شمار خريداران يوسف فاطمه (س) ميديد. در سال ۱۳۶۵ش برای سربازی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وارد حوزه علمیه دامغان و در مدرسه حاج فتحعلی بیک حجره نشین شد.
دروس حوزه را از محضر اساتید عظام گرانقدر: حاج شیخ محمد ترابی ، حاج سید محمود ترابی ، حاج شیخ غلامعلی نعیم آبادی ، حاج شیخ احمد فوادیان و… کسب فیض نمود.
آن هنگام كه وظيفه را در درس و بحث ميديد ، به درس و بحث مشغول شد و با نشاط ، به اين وظيفه الهي خود پرداخت و آن هنگام كه نداي آسماني پير جماران ، بانگ الرحيل سر داد و خيل مشتاقان لقاي حضرت دوست را به جبهه فراخواند ، او نيز با قافلة عشق در تاريخ ۲۱ بهمن ۱۳۶۵ش به وادي مقدس جبهه گام نهاد و طی ۵ مرحله به مدت بیش از ۱۰ ماه حضور در مناطق عملیاتی جاده خندق ، جزیره مجنون و در عمليات هاي: تک مجنون ، نصر۸ ، بیت المقدس ۳ ، بیت المقدس ۶ و مرصاد شركت كرد.
در جبهه بسيار شوخ طبع بود و چرا خوشدل نباشد كه يار او را پسنديده است. در نماز ، به كرشمه با معبود مينشست و قيام و قعودش تبلوري از بندگي خالصانه اش بود. بلنديهاي شيخ محمد در كردستان عراق هنوز خاطرات رشادتهاي او را بر سينه دارد. و اي كاش ما را گوشي بود تا با ارتفاعات تنگه چهارزبر به نجوا مينشستيم و از فداكاريها و ايثارهاي اين شهيد، جانمان را به يادش صفا ميبخشيديم.
در آن شب تاريك و ظلماني، آن هنگام كه منافقين كوردل بر روي مركبهاي هوا و هوس نشستند و چنگالهايشان را تيز كردند تا مملكتمان را چپاول كنند، بسيجيان مخلص گردان قمر بنی هاشم علیه السلام دامغان مانند شهيد محمدهاشمي سينه سپر كردند، جان خويش را به وديعت نهادند تا اين كشور و انقلاب پايدار بماند.
و آخرين برگ از تقويم عمر او در تاريخ ۴ مردادماه ۱۳۶۷ش در صبحگاهي با اصابت گلولهاي از سوي منافقين ورق خورد و جرعه نوش جام وصال از دست امير قافله عشق شد تا خود را ساكن ملكوت اعلي نمايد، همانجايي كه بزم محبان خداست.
پيكر پاك و مطهرش ، پس از تشييع بر روي دستان ياس هاي مهرباني در مزار روستاي «حداده » دامغان به خاك سپرده شد.
« روحش شاد و راهش پر رهرو باد.»